سلام جالب بود موفق باشید

خخخخخخخوووووووووووبببببببببببببببببب بود آجی 

در تمامیت و موجودیت ما انسانها از بدو ورود به این عالم و رسیدن به کمال همان سنگ آتشین و سرد به یک چشم نظاره می شوند/میدونی چرا؟/چون وجه خدا در نظر تمام موجودات اعم از طبیعی و مصنوعی یکسانه و اگه قراره کسی با تو باشه که تو رو یک روز سنگ و روزی دیگه از آتش بدونه مطمئن باش خطا رفته ، ما انسانیم و نماینده خدا بر روی زمین و اگه قرار باشه وجه الهی را با خودمون به همراه نداشته باشیم پس هویت ما ارزشی برای کنکاش نداره/پس زیاد به این وضعیت فکر نکن یا اگه فکر کردی به خودش توکل کن تا بتونی برای تشخیص سنگ و آتش درونی خودت یا مخاطبت ازش کمک بگیری/سنگ=آتش از دید انسان مومن به خدا

خواهرمی

با سلام

به مطلب زيبايي اشاره كرديد

عرفان از نظر اهاري

من خيلي خوشحالم كه هنوز ادمايي پيدا مي شن كه نظراي ديگرون براشون مهمه.

در ضمن از ارسال نظر تو وبلاگمم ازتون ممنونم.

ارزوي بهترين ها و زندگي خوش را براتون ارزومندم

با تشكر.

قحطی عشق می آید...نه هفت سال،هفتصد سال.... ! در

قلبم ذخیره و پنهانت میکنم .... بگو

 کنعانیان  منتظر نباشند،تقسیم شدنی نیستی، حتی اگر یعقوب بیاید

بایدافتخارکردبه داشتن دوستی مثل شما که باذوق واحساس عالی که دارین هرروزنوشته هایتون جالبتر وپخته ترازروزقبل است همیشه لبت خندان باد دوست گلم

به روايت افسانه‌ها روزي شيطان همه جا جار زد كه قصد دارد از كار خود دست بكشد و وسايلش را با تخفيف مناسب به فروش بگذارد.
او ابزارهاي خود را به شكل چشمگيري به نمايش گذاشت. اين وسايل شامل خودپرستي، شهوت، نفرت، خشم، آزار، حسادت، قدرت‌طلبي و ديگر شرارت‌ها بود.
ولي در ميان آنها يكي كه بسيار كهنه و مستعمل به نظر مي‌رسيد، بهاي گراني داشت و شيطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد.

كسي از او پرسيد: اين وسيله چيست؟
...
شيطان پاسخ داد: اين نوميدي و افسردگي‌ست

آن مرد با حيرت گفت: چرا اين قدر گران است؟

شيطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد: چون اين مؤثرترين وسيلة من است. هرگاه ساير ابزارم بي‌اثر مي‌شوند، فقط با اين وسيله مي‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه كنم و كاري را به انجام برسانم. اگر فقط موفق شوم كسي را به احساس نوميدي، دلسردي و اندوه وا دارم، مي‌توانم با او هر آنچه مي‌خواهم بكنم..
من اين وسيله را در مورد تمامي انسان‌ها به كار برده‌ام. به همين دليل اين قدر كهنه

سلام وب زیبایی داری

★ღ☆★ღ☆★ღ☆★ღ☆★

خوشحال میشم از وب عاشقانه منم دیدن کنی

★ღ☆★ღ☆★ღ☆★ღ☆★

 هر روز با داستان های جدید و زیبا و عاشقانه

★ღ☆★ღ☆★ღ☆★ღ☆★

عکس های رمانتیک و عاشقانه

★ღ☆★ღ☆★ღ☆★ღ☆★

شعر های زیبا و پند اموز

★ღ☆★ღ☆★ღ☆★ღ☆★

روی بنر زیر کلیک کن تا وارد بشی

★ღ☆★ღ☆★ღ☆★ღ☆★

با تشکر و احترام

★ღ☆★ღ☆★ღ☆★ღ☆★

★ღ☆★ღ☆★ღ☆★ღ☆★

★ღ☆★ღ☆★ღ☆★ღ☆★

من به تو گفتم که از پس هر معرفتي، معرفت ديگري است، و پرسيدمت که آيا مي خواهي تا ابد به اين معرفت بسنده کني؟

مرا ببخش كه روزي سنگم و روزي آتش

خدا به زمين گفت: عزيزم ايمان بياور تا دوباره گرم شوي. اما زمين شک کرده بود، به آفتاب شک کرده بود، به درخت شک کرده بود، به پرنده شک کرده بود.

زمين سردش بود، زيرا ايمانش را از دست داده بود ؛ نه دانه اي
از دلش سر در ميآورد و نه پرنده هاي روي شانه هايش آواز
ميخواند. قلبش از نااميدي يخ زده بود و دستهايش در انجمادترديد مانده بود
.عرفان نظر آهاری