×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

خدا همين نزديكيست

هیچی دیگه

× ندارم
×

آدرس وبلاگ من

shogh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/razi1390

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

زاینده رود

زنده رود چرا هی زنده می شی باز .......؟

 

انگار همین ديروز بود که آمدي و همچون کارگرداني، تمام خاطراتم را پرده به پرده زنده کردي

 آن زمان که با بستنت به شخصيتت، شعورت و وجودت توهين کردند

 آن زمان که هزاران ماهي بدون حضورت دست و پا زدند و جان دادند

آن زمان که زير پا، ماهيان خشک شده جيريق جيريق مي شکستند

آن زمان که کلاغها به لاک لاک پشت ضربه مي زدند که چرا نشسته اي؟ برخيز و به رود برگرد

 اما ..

آن زمان که بوي جلبک و کثافت اطرافت را پر کرده بود

اما بودند کساني که حتي از جان دادنت هم لذت مي بردند

 آن زمان که هر بهار از بوي کاهو سکنجبين مست مي شدي

 آن زمان که دلت جوجه کباب و کوبيده مي خواست

 آن زمان که دلت باقالي داغ و آش رشته با کشک فراوان مي خواست اما دريغ ..

آن زمان که دلت براي لبو لبو دارم آي لبو تنگ شده بود

 آن زمان که ديگر صداي ترکيدن شير بلال به گوش نمي رسيد

آن زمان که کسي از پنجره هاي هتل کوثر و هتل 40 پنجره رغبت نمي کرد تو را ببيند

 آن زمان که پلهايت با آن ابهت هزاران ساله ، خاموش و فرتوت و بي صدا به مردم مي نگريستند

اما من حرفهايشان را از چشمهايشان مي خواندم

آن زمان که پل خواجويت را پکاندند

آن زمان که سي و سه پلت را به خاطر متروي لعنتي خراب کردند

 آن زمان که گوسفندان با پر رويي تمام به حريمت تجاوز کردند

آن زمان که به خاطر تو براي احمدي نژاد نوشتند که اسكندر، تيمور و اشرف افغان، اصفهان را ويران و از كشته‌ها پشته‌ها ساختند، ليكن نتوانستند آب را بر اين شهر ببندند. پس نسزد كه ما چنين كنيم و سنت طبيعت كه همانا سنت خداست را به بيداد تغيير دهيم. اما سنت شکني کردند ..

زمان پس از انتخابات را يادت هست؟

گاردي ها باموتور وسط تن تو به مردم حمله ور شدند

 آن زمان که شهر و مردمش مردند چون تو مُردي

آن زمان که جوانان در وجود سرد و بي روحت فوتبال بازي مي کردند

 آن زمان که دختران و پسران پيش دبستاني نقاشي بزرگ آبي رنگشان را وسط تن تو پهن کردند

 به اين اميد که دوباره وجودت آبي شود

رفتي، کسي پشت سرت آب نريخت که زود برگردي

فقط شخمت زدند و چراگاهت کردند

اما بي خيال

 گذشته ها گذشت، بگذر

اما جالب است الان آمده ای اما راکدی؟

خوب این چه آمدنیست؟

پاییز که آمدی

خوشحال و خندان

چه ذوقي داشتي

 لپهايت را ديدم عين لبو سرخ شده بود

نمي دانم سرخي خجالت و شرم بود يا سرخي شوق

 آمدي و گل لبخند را بر چهره پاييزي شهر نشاندي

 آمدي و خزان اصفهان را بهار کردي

آمدي و زندگي دوباره به شهر بخشيدي

 آمدي و مردم را زنده کردي

حاشيه ات غلغله بود

مردم شانه به شانه همراهي ات مي کردند

مي گفتند يکه و تنها رفتي اما اکنون هزاران نفر به استقبالت آمده اند

خانه ات را آب و جارو کردند

طاق نصرت بستند

مرغ و خروس جلويت کشتند

با سلام و صلوات مشايعتت کردند

از اون موقع تا الان بر لبان همه لبخند بود

چه زود پر شدي

چه زود تن خسته زمين را جان دادي

چه زود چراغهاي رابطه روشنت کردند

چه زود عده اي بر حاشيه پارک سجده کردند و نماز شکر به جا آوردند

چه زود عده اي با دف و دست شعر هاي دلم مي خواد به اصفهان برگردم، به اصفهان رو، مرغ سحر، يار دبستاني، اي ايران و ... را وسط دستان گرم تو با يکديگر همخواني کردند

 چه زود صدها فلاش از دوربين موبايلي گرفته تا نيکون و کانن به چشم مي خورد

چه زود راننده خط اتوبوس با نگاه به زاينده رود و لبخند زنان، مسافران را جابجا مي کرد

چه زود کودکان دست در دست هم مي گفتند مامان روخدونه آبدار شد

چه زود سوسکها از لابلاي ترکهاي رودخانه بيرون آمدند..

آنها نيز از خوشحالي فقط دور خود مي چرخيدند

چه زود پيرزن عصا بدست سراسر مانتواش خاکي و گلي شد تنها به اين خاطر که او نيز دوشادوش مردم به استقبال آب برود

پاییز امسال زنده رود حال و هوايي دگر داشت

شايد اگر کسي ديگر آمده بود اين همه به پيشوازش نمي آمدند

ديشب دوباره شعر و آواز دهنه هفتم سي و سه پل آغاز شد

ديشب دوباره پسرک فال فروش خوشحال و خندان مي گفت فال بردار.. نيت باز شدن روخونه رو بکن و بردار..

می دونم ماهی

می دونم ماه اصفهانی

اما مث ماه هی نیا و برو

اصفهان حال و هواش به وجود توا

کشتی ما رو که تو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ناژوان ازت خجالت می کشه

جالبه که فقط سی و سه پل و روشن کردی با وجودت

می بینین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اختراعات جدید صورت گرفته روی زاینده رود

ادیسون باید لنگ پهن کنه جلوی مسئولین

بابا شما خیلی باحالین

 

هفته ی پیش با دوستان کنار زاینده رود نشسته بودیم. یه پسر کوچولوی تقریبا 8 ساله ، فال فروش بود. گفت: خانم می شه من با گوشیتون یه عکس از زاینده رود بگیرم؟؟؟؟

خندیدم و گفتم چرا که نه عزیزم.

گوشیم و دادم بهش

این عکس و گرفت

وقتی عکس و دیدم

دلم شکست

 

 

دوشنبه 3 بهمن 1390 - 7:02:12 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 4 بهمن 1390   9:37:20 PM

سلام دوستان. اگر نوشته ی زاینده رود باعث ناراحتیتون شد من حقیر را ببخشید. دلم پر بود. اینجا خالی شد.آقا حمید ممنون بابت شعر صائب. به نظر من در اسارتتون بمونید بهتره تا تشریف بیارید زاینده رود کنار. آقا میثم آقا میلاد ممنون از حضورتون. ستاره جون من وببخش که باعث ناراحتیت شدم. آقا رضا ایده ی خوبیه حتما به گوش شهردار محترم می رسانیم.

http://parvaz.baxblog.com

ارسال پيام

سه شنبه 4 بهمن 1390   5:04:09 PM

سلام راضیه جان .

منو یاد دوران کودکی و نوجوانیم تو اصفهان انداختی. زمانی که دبیرستان هراتی میرفتم وکنار زاینده رود درس میخوندم. الان بیست ساله تو تهران اسیرمو ... شعر صائب درمورد اصفهان برات مینویسم:



از تماشا پر وبال نگه الوان شده است

زنده رود از كف مستانه كه بر لب دارد


جوي شيري است كه در خلد خرامان شده است

از رگ ابر هوا چنگ به دامان دارد 


ازگل سرخ زمين چهره مستان شده است

بس كه در مغز هوا نكهت گل پيچيدست


مغز ابر از اثر عطسه پريشان شده است

توبه عاجز ز عنان داري تقوي گشته است


زهد، خاروخس سيلاب بهاران شده است

كشتي ميشده هر طاق پل از باده ناب


لنگر توبه خراباتي توفان شده است

توبه كز سنگدلي داشت ز فولاد اساس


همچوموم از نفس گرم چراغان شده است

خون خاك آمده از جرعه فشانان در جوش


كوچه‌ها از مي گلرنگ رنگ كان شده است

روزگار طرب و مستي و بي پروريست


كه مي و طرب و معشوق فراوان شده است

مد احسان ز رگ ابر كشيده است بهار


دامن خاك پر از گوهر غلطان شده است

خون خود مي خورد و خاك به لب مي مالد


زهد ازتوبه ود بس كه پشيمان شده است

خاك ازسبزه مينا شده چون طوطي مست


چرخ، تنگ شكر ازخنده مستان شده است

مي زند قهقه كبك به طاووس بهشت


بط كه شهبا دل باده پرستان شده است

بي ستونيست پر از صورت شيرين سر پل


كه ز تردستي فرهاد گلستان شده است

ابر گريان گل رخسار مه كنعانيست


كه كبود ازاثر سيلي اخوان شده است

چشم بدور از اين عهد كه هر چشمه پل


زندگيبخش چو سر چشمه حيوان شده است

كمر خدمت شه بسته زپل زرين رود


كه مقام طرب خسرو ايران شده است

شاه عباس جوانبخت كه ازبخت جوان


كيمياي طرب عالم امكن شده است

روزش از روزدگر خوشتر و نيكو تر باد


كه از وروي زمين يك گل خندان شده است

http://parvaz.baxblog.com

ارسال پيام

سه شنبه 4 بهمن 1390   4:59:17 PM

خشک  دیدم   بسترِ زاینده رود

بی تأمل از سرم  برخاست دود!

خاطرم  افسرد چون  پژمرده برگ

بار وحشت  طاقتم  از کف  ربود!

قطره های  اشک  بر   رویم   دوید

لکّه های ابر   بر   اشکم  فزود!

نم نمِ باران چو شد   همرازِ   من

دیدمش گریان به حال زنده رود!

رود بودی بر سپاهان همچو  جان

بهر   او   دارم   غم بود  و نبود!

در غم رود اصفهان گرید که  وای

�وای  رودم، وای  رودم  وای رود!!�

آب  تا   افتاده   از    بستر    جدا

مانده   ناراحت  به  بندِ   ناگشود!

رود را بی آب  کِی  دیدن    توان

کو حریری در جهان بی تار و پود؟

رود  را  بی آب  کِی  باشد   صفا

گر نباشد  بر  لبش زیبا  سرود!

رود  گر  وا  مانَد    از    لالائیش

کِی  تواند  اصفهان  بی او غنُود؟

پل بُود بشکسته دل در هجر  آب

آب  بفرستد  به پل  صدها درود!

رود  و  پل از  هم  جدا  افتاده اند

هر  یکی  نالان ز جمعی نا ستود!

پل  ندارد  طاقتِ   هجرانِ    آب

از خدا  خواهد  وصالش  زود زود

مرد  و  زن  زین  ماجرا  آشفته اند

سیر از سِیرند  و  از گفت و  شنود

چون  شود  زرّینه رود ۱ از آب پُر

اصفهان رقصان شود با چنگ و رود

بار  الاها    جاودان    پاینده دار

اصفهان    را    همرَه   زاینده رود

ادیب برومند � شهریور ۱۳۹۰ خورشیدی

http://sezar.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 4 بهمن 1390   1:59:05 PM

جالب بود موفق باشید

http://milid.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 4 بهمن 1390   12:44:11 PM

درود بر شما دوست گرامی خیلی زیبا بود مثل همیشه خوندنی موفق باشی

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   11:55:11 PM

آقا محمد مسخره می کردین؟؟؟؟ ماهی های مرده را هم می دیدین؟ کلاغهایی که عروسیشون بود چی؟ ترکها را با چه لذتی تماشا می کردین؟ بی خیال. منم دانشجو که بودم با بچه ها می اومدیم وسط زاینده رود قدم می زدیم. گوسفندا را یادته؟؟ چقدر ما اون روز خندیدیم؟؟؟ نیمه شعبان و یادته؟ چه خبر بود؟

حسین آقا قابل نداشت. مال شما اصلا. اون آتیشش مزه ی مطلب بود دیگههههه. بدون اون بی مزه می شد.مواظب گربه ها هم هستم. یه پیشته می گم و دمپایی مو پرت می کنم سمتش می ره رد کارش.

آقا سجاد ممنون از حضورتون

جناب داریوش خان بقیه ی جاهای ایران و نمی دونم چی مونده اما تو اصفهان یه مترو مونده که انشالله تیرماهه سال 1390 افتتاح می شه و ما می ریم سوارش می شیم هی میریم اون سر شهر هی میایم این سر شهر. تااااااااازه مترو می خوره به شهربازی ملک شهر. واااای چقدر خوب بازی هم می کنیم .خیلی خوش می گذره جاتون خالی. حالا تا تیر ماه سال 90 خیلی مونده. بزار برسه شهربازی هم میریم.

http://mry_hbp.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   11:48:32 PM

یادمه اولین بار که زاینده رود را بی اب دیدم سال 1377 بودو سال 1379 داخل روخانه خشکیده زاینده رود با دوستانم قدم میزدیم و این روخانه بی آب را مسخره میکردیم غافل از اینکه داریم.... ببخشید دیگه نمیتونم ادامه بدم

http://faryad-sokot.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   11:36:25 PM

درود بر راضيه خانم

متن زيبا و جالب و پر از حرف هاي ناگفته

در همين اول با اجازتون از متن كپي برداشتم تا اونو داشته باشم.

در ضمن توصيف هايتان زيبا بود هرچند درون مايه ي مطالب بسيار تلخ و تاسف بار بود.

حواستون باشه راضيه خانم فردا بچه گربه هاي سايت يك لغمه ي چپتان نكنند.

يك خورده هم اون بينابين اتيششش زياد بودااااااااا؟

ولي ممنون كه به صداقت قلم  مي زنيد و مطالبتون عينا مانند واقعيت بود.

در ضمن من از اين دو سه تا خط از نوشتهاتون خيلي خوشم اومد

چه زود پر شدي

چه زود تن خسته زمين را جان دادي

چه زود چراغهاي رابطه روشنت کردند



بله بايد گفت چقدر زود دير مي شود

و اين اهنگ همچنان نواي هر گوش وخيالي است.


با تشكر از شما و موفق و پاينده

http://livedown.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   10:29:13 PM

مطلب بسیار خوبی بود

واز اینکه به وبلاگم سر میزنید سپاسگذارم

موفق وپایدار باشید

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   10:15:48 PM

 تو فکرم که مغولها....ترکها و تازیها چه چیزایی ازتن این خاک به یغما بردن......اما هرچی میچرخم تو تاریخ میبینم هیچکدومشون اینچنین تاراجی نکردن این   مرزو بوم رو .....جدا یه ذره فکر کنین دیگه چی مونده واسمون؟؟؟؟؟هان

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   9:35:30 PM

رودخانه ی زاینده رود بزرگ ترین رود مرکزی ایران است که از ستیغ 3 تا 4 هزار متری برف گیر زرد کوه، کوهرنگ و فریدن سرچشمه گرفته است

ابرهای دریای مدیترانه برفراز کوهرنگ و زردکوه باعث ریزش باران و برف می شوند. برف ها درزمستان انباشته می گردند و در بهار و تابستان آرام آرام آب می شوند. بخشی ازآن ها ازدامنه ها سرازیر می گرددوبخشی در غارهای زیرزمینی و شکاف کوه ها انبار شده، از چشمه های زلال و پرآب کارستی فوران می کند. آنگاه جویبارها به هم پیوسته و رودخانه ی خروشان را می سازند.

سالانه 550 میلیون متر مکعب آب ازکارون به زاینده رود می ریزد و این مقداربر 900 میلیون متر مکعب آب دهی سالانه ی زاینده رود افزوده شده و در دریاچه ی سد زاینده رود انباشته می گردد.
سد زاینده رود در سال 1348 و سد تنظیمی پایین دست در سال 1349 به پایان رسید.بلندای سدازپی 100مترو ازبستر رودخانه 88 متر و درازای آن در تاج 450 مترو پهنای آن درپایه 38/72 متر و در تاج 6/5 متراست.گنجایش مفید آن 1090 میلیون متر مکعب و گنجایش آن در تراز 2059 (ترازحداکثر معمول )، 1250 میلیون متر مکعب بوده و کشش سرریز گذر سیلاب آن 1500 متر مکعب در ثانیه است. سد تنظیمی پایین دست ازپی 14 متر و از بستر رودخانه 10 متر بلندی دارد و گنجایش آن 2 میلیون متر مکعب است. نیروگاه آن 55 مگا واتی و دارای سه توربین است. سد در نزدیک روستای چادگان بنا شده و آفتاب درخشان و آسمان آبی و آب های نیلگون و تپه ماهورهای سرسبز و گلزارهای پرگل کرانه ی آن، چشم انداز بسیار زیبایی را پدید آورده است. آنگاه رودخانه 70 کیلومتر در میان تنگه ها به پیش می رود و سپس به بند چم آسمان می رسد.این بند یک آب برگردان است که از راه تونل و لوله، آب را به منبع های نزدیک دانشگاه صنعتی اصفهان روانه ساخته و آب آشامیدنی اصفهان بزرگ را فراهم می کند(بیش از 20 کیلومتر تونل و 30 کیلومتر لوله ).اندکی پایین تر از بند چم آسمان، زاینده رود از زیر پل کله گذشته، وارد دشت سرسبزاصفهان می شود. دشت اشیان درآغاز راه است و آن گاه به بند آب برگردان نکوآباد می رسد.

http://razva.net

http://shogh.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   9:00:32 PM

ایرج خان شما بزرگواری. قصد اذیت کردن نداشتم من و ببخشید اگر ناراحت شدین. بخاطر اشک هاتون معذرت می خوام.اگر چه که معذرت خواهیه من فایده ای نداره اما خوب.............؟

منصور وقتی زاینده رود بشه خشکیده رود وای بر ما؟

سارا جون قابل نداشت

آقای سورنا زمینمون نمی لرزه دل ماست که هی می لرزه بخاطر سهل انگاریه بعضی هاااااااااااا

http://sourena.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   8:45:01 PM

دلم برای خشکی زاینده رود می لرزد.دلم برای ترک های سی و سه پل می لرزد.دلم برای هویت ملی و میهنی ام می لرزد.  خدا نکنه زمین اصفهان کمی ، حتی کمی بلرزد!!!!!!!!!!!!چون دیگه چیزی از سی و سه پل نمی مونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

http://irajkhan404.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   7:58:29 PM

هیچ میدونی دختر با دل من چکار کردی!؟ از اواسط متنت تا انتها با چشمان پر از اشگ متن را همراه بودم! اصفهان نمیر چهار باغ نمیر سی و سه پل خاجو و... لطفن نمیرید؟ایران تخت جمشید و ... و... و... لطفن نمیرید؟ اثار باستانی شناسنامه هنر فرهنگ تاریخ و صنعت و ثروت اجدادیمون هستند و شناسنامه هر ایرانی و وطن پرست لعنت بر دشمنان داخلی و خارجی ایران ، ایران دو بار میسازمت هرچند با استخوان خویش اگر خشک سالی بشه با اشگ چشامون زاینده رود و رودها را پر اب می کنیم و هم چنان با چشان پر از اشگ می نویسم اصفهان و... ایران دوستت دارم بیشتر از تمام جهان لعنت بر دشمنان وطن و لعنت برتازی پرستان

http://sourena.gegli.com

ارسال پيام

دوشنبه 3 بهمن 1390   7:43:51 PM

راضیه جان.تمام حرفهای به غیر از پرانتزم تیکه بود به مردم ما که نمی تونن نقاط ضعفشون رو درک کنن!!!!!!! 

آخرین مطالب


تعطیل است


زندگیه دیگه


نازی


هوا خوب است


زبان از یاد رفته


عنوان ندارد


یه کشور جدید کشف شده


سلامی دوباره


سلام


سلام


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

193261 بازدید

333 بازدید امروز

734 بازدید دیروز

2371 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements