سنگ ببار! تو هم به جای باران سنگ ببار!
بیا! همینجا سمت چپ، این زخم عمیق من ، این هم نمکدان...
نترس! اما درست توی چشمانم نگاه کن و رنجم را ببین...
می دانم که طاقت نمی آوری...
پس ابر باش و باران بهاری ببار...
چشمهایت را ببند و به پرسه های پای پیاده مان فکر کن...دلتنگشان نیستی؟!
پس،
باش...باران باش و ببار...بر مزرعه ی رویاهایم...
بر این فلات غمگین و خشک،باران باش و ببار...
ما که جنگ را نمی خواستیم، بیا صلح را از خودمان شروع کنیم...
چشمهایت را ببند و دستهایت را به من بده، همین!
اینکه ترس ندارد!
بگذار در گوش راستت زمزمه کنم:که دوستت دارم...هنوز...
اینکه دعوا و بحث و طعنه و کنایه و اینهمه دلخوری ندارد...
اینکه ترس ندارد! تو یک آری می گویی و من می خندم و در آغوشت می گیرم و
می خندیم...به همین سادگی...توفقط ابر باش و ببار...دریغ نکن...
باران باش و ببار...بر این غبار غمگین بشور...
نگذار که...
ما هستیم
شما کجایید؟؟؟
راضی جان
مثل اینکه تعطیلات خیلی به دوستای گلمون خوش گذشته
هنوز تو تعطیلاتن
سلام
خوبی خانوم خانوما؟
چقدر در نبودن دوستان اینجا سوت و کوره
دلمون تنگ شده برای نوشته هاتون
راستی سال نو مبارک
195011 بازدید
124 بازدید امروز
172 بازدید دیروز
2817 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian