×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

خدا همين نزديكيست

هیچی دیگه

× ندارم
×

آدرس وبلاگ من

shogh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/razi1390

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

MAN

پاسي از شب رفته بود و برف مي باريد،

چون پرافشان پري هاي هزار افسانه اي از يادها رفته.

باد چونان آمري، مأمور و ناپيدا،

بس پريشان حكم ها مي راند مجنون وار،

بر سپاهي خسته و غمگين و آشفته.

 

برف مي باريد و ما آرام،

گاه تنها، گاه با هم، راه مي رفتيم.

چه شكايت هاي غمگيني كه مي كرديم،

يا حكايت هاي شيريني كه مي گفتيم

 

هيچ كس از ما نمي دانست،

كز كدامين لحظه ي شب كرده بود اين باد برف آغاز.

هم نمي دانست كاين راه خم اندر خم

به كجامان مي كشاند باز.

 

برف مي باريد و پيش از ما

ديگراني همچو ما خشنود و ناخشنود،

زير اين كج بار خامُش بار، از اين راه

رفته بودند و نشان پاي هاشان بود

 

پاسي از شب رفته بود و همرهان بي شمار ما،

گاه شنگ و شاد و بي پروا،

گاه گويي بيمناك از آبكند وحشتي پنهان

جاي پا جويان،

زير اين غمبار، در همبار،

سر به زير افكنده و خاموش،

راه مي رفتند.

وز قدم هايي كه پيش از اين

رفته بود اين راه را، افسانه مي گفتند

 

راه بود و راه ـ اين هر جايي افتاده ـ اين همزاد پاي آدم خاكي؛

برف بود و برف ـ اين آشوفته پيغام ـ اين پيغام سرد پيري و پاكي؛

و سكوت ساكت و آرام،

كه غم آور بود و بي فرجام.

راه مي رفتيم و من با خويشتن گه گاه مي گفتم

كو ببينم لولي اي لولي!

اين تويي آيا ـ بدين شنگي و شنگولي،

سالك اين راه پر هول دراز آهنگ؟

و من بودم

كه بدينسان خستگي نشناس،

مي سپردم راه و خوش بي خويشتن بودم

 

باز مي رفتيم و مي باريد

جاي پا جويان،

هر كه پيش پاي خود مي ديد.

من، ولي ديگر ،

شنگي و شنگوليم مرده،

چابكي هام از درنگي سرد آزرده،

شرمگين از رد پايي،

كه بر آن ها مي نهادم پاي،

گاه گه با خويش مي گفتم:

كي جدا خواهي شد از اين گله هاي پيشواشان بُز؟

كي دليرت را درفش آسا فرستي پيش؟

تا گذارد جايي پاي از خويش؟

 

همچنان غمبار در همبار مي باريد.

من وليكن باز، شادمان بودم.

ديگر اكنون از بزان و گوسپندان پرت،

خويشتن هم گلّه بودم، هم شبان بودم

بر بسيط برف پوش خلوت و هموار

تك و تنها با درفش خويش، خوش خوش پيش مي رفتم.

زير پايم برف هاي پاك و دوشيزه،

قژقژي خوش داشت،

پام بذر نقش بكرش را،

هر قدم در برف ها مي كاشت.

مُهر بكري برگرفتن از گل گنجينه هاي راز،

هر قدم از خويش نقش تازه اي هشتن،

چه خدايانه غروري در دلم مي كشت و مي انباشت.

 

خوب يادم نيست،

تا كجاها رفته بودم، خوب يادم نيست،

اين كه فريادي شنيدم يا هوس كردم،

كه كنم رو باز پس، رو باز پس كردم.

پيش چشمم چيست اينك؟ راه پيموده.

پهندشت برف پوش راه من بوده.

گام هاي من بر آن نقش من افزوده.

چند گامي بازگشتم، برف مي باريد.

 

جاي پاها تازه بود، اما،

برف مي باريد.

باز مي گشتم،

برف مي باريد

جاي پاها ديده مي شد ليك،

باز مي گشتم،

برف مي باريد.

برف مي باريد. مي باريد. مي باريد....

جاي پاهاي مرا هم برف پوشانده ست



سپاس دوستانم بخاطر حضورتون

ممنونم آقا منصور

آقا همایون من کوچیک شمام.اما دعا میکنم پیدا کنین. همگی پیداش کنیم

آقا داریوش عالی نوشتی. مرسی

باران جان آره واقعا عجب شهری. مگر تو شعر و کتابا ببینیم از این شهرها.

بهانه جون مرسی از نظرات خوبت. خیلی دوست دارم

آقا ایرج مرسی از حضور گرم و همیشگیتون

 

دوشنبه 17 اردیبهشت 1391 - 9:10:33 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://baranebahar.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 18 اردیبهشت 1391   2:59:01 PM

عالی بود

 مرسی

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 18 اردیبهشت 1391   11:44:47 AM

كي جدا خواهي شد از اين گله هاي پيشواشان بُز؟

كي دليرت را درفش آسا فرستي پيش؟

تا گذارد جايي پاي از خويش؟

آفرین....آفرین.....خیلی خوشم اومد .....واقعا به دلم نشست....همه ما تو مقطعی میبایست دست از دنباله روی برداریم و مسیر رو خودمون انتخاب کنیم .....اکثر ما آدما حتی مستقل ترینهامون هم تو جاهایی اسیر اتوریته ها وتابوها و جبرهای مختلف هستیم حتی ناخواسته ....حتی متوجه نیستیم که این انتخاب واقعی ما نیست و فقط چون جمع پذیرفته ما هم میپذیریم و بقدری این پذیرش درونی میشه که واقعا فکر میکنیم علاقه و انتخاب خودمونه.......به هر حال فکر میکنم رهایی از چنین قیدهایی آنچنان حس خوبی به آدم میده که قابل توصیف نیست .....حس آزادی......رهایی .....اعتماد به نفس....بلندی طبع و حس انتخاب واختیار.........زیبا بود خیلی زیبا

آخرین مطالب


تعطیل است


زندگیه دیگه


نازی


هوا خوب است


زبان از یاد رفته


عنوان ندارد


یه کشور جدید کشف شده


سلامی دوباره


سلام


سلام


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

195125 بازدید

44 بازدید امروز

56 بازدید دیروز

1864 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements